تتمه رمضان المبارک
1. بدعت نماز تراویج توسط عمر
در این ماه در سال 14 هجری عمر نماز نافله به جماعت خواندن را بدعت گذارد سپس مردی را برای مردها و مردی را برای زنها به عنوان امام جماعت قرار داد1
2. دعای باران توسط پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
در ماه رمضان سال ششم هجری قحطی شدیدی در مدینه رخ داد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم طلب باران کردند و باران آمد2
1.بحارالانوار: ج95 ص196
2.بحارالانوار: ج20 ص376
بیست وچهارم رمضانالمبارک
مرگ ابولهب
در این روز و به قولی در 25 ماه رمضان ابولهب به درک واصل شد1
1.نفائح العلام: ص463
بیست و سوم رمضانالمبارک
نزول قرآن
شب نزول قرآن است1 و به قولی در شب 24 ماه رمضان بوده است2
1.مسارالشیعه: ص10. بحارالانوار: ج88 ص7
2.بحارالانوار: ج95 ص196
بیست و یکم رمضانالمبارک
1. شهادت امیرالمومنین علیه السلام
امام المتقین امیرالمومنین علیه السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان مقارن طلوع فجر به شهادت رسید, در حالی که از سن مبارک حضرتش 63 سال گذشته بود1. در بیستم ماه رمضان اثرات سم در پاهای مبارک امیرالمومنین علیه السلام ظاهر شد و پاهای مبارک ورم کرد 2. در شب بیست و یکم اثر زهر بر بدن مبارک امیرالمومنین علیه السلام بسیار شد. حضرت فرزندان و اهل بیت خود ر ا جمع کرد و با آنها وداع نمود و وصیتهای خود را فرمود. در آن شب هرچه خوردنی و آشامیدنی آوردند تناول نفرمود و لبهای مبارکش به ذکر خدا حرکت میکرد و مانند مروارید عرق از پیشانی نازنینش میریخت و با دست مبارک خود آنرا برطرف مینمود
به امام مجتبی علیه السلام فرمود: تو را به برادرت حسین علیه السلام وصیت میکنم. به فرزندان دیگر که از فاطمه زهرا سلام الله علیها نبودند فرمود: شما را وصیت میکنم به اطاعت از حسن و حسین. سپس فرمودند: خداوند شما را صبر نیکو کرامت فرماید. امشب از میان شما میروم و به حبیب خود محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ملحق میشومچنانکه مرا وعده داده است. صدای گریه از اهل بیت بلند شد. آنگاه دستوراتی در مورد غسل, کفن, نماز و محل دفن به امام مجتبی علیه السلام فرمودند و با امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها کلماتی از کربلاء فرمودند
بعد از وداع با همگان دست و پای مبارک را به طرف قبله کشیدند و فرمودند: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله , و چشمان مبارک را بستند و بهشت را به قدوم خویش مبارک فرمودند
صدای شیون و گریه از خانه آن حضرت بلند شد. اهل کوفه که با خبر شدند صدای شیون و ناله از تمتمی شهر برخواست مانند روزی که پیامبر صلی الله علیه وآله از دنیا رفتند. در آن شب آفاق آسمان متغیر گشت و زمین لرزید و صدای تسبیح و تقدیس فرشتگان از هوا شنیده شد
سپس مشغول غسل آن حضرت شدند. بعد از غسل و کفن, امام حسن و امام حسین علیهما السلام پشت سر تابوت را همانطور که حضرت فرموده بودند برداشته , جلوی تابوت خودش حرکت میکرد تا در مکانی فرود آمد
بعد از نماز بر آن حضرت توسط امام مجتبی علیه السلام مقداری از زیر تابوت را کندند و قبری آماده یافتند که داخل آن لوحی مسی و سفالی بود و بر آن نوشته شده بود: بسم الله الرحمن الرحیم, این قبری است که نوح پیامبر برای بنده صالح خدا علی بن ابی طالب حفر نموده است. بدن مطهر آن حضرت را دفن نمودند و حسب وصیت آن حضرت قبر مطهرش را مخفی نمودند تا در زمان هارون بر همگان معلوم شد
فرزندان آن حضرت از همسران مختلف 28 دختر و پسرند3. پنج نفر آنها اولاد حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند که عبارتند از امام حسن امام حسین و حضرت زینب کبری و ام کلثوم وحضرت محسن علیهم السلام که در دوران حمل در شش ماهگی توسط منافقین در ماجرای هجوم به خانه امیرالمومنین علیه السلام به شهادت رسید. حضرت عباس عللیه السلام و جعفر و عثمان و عبدالله در کربلا به شهادت رسیدند که مادرشان ام البنین است. بقیه اولاد حضرت از همسران دیگر هستند
وقتی خبر شهادت امیرالمومنین علیه السلام به چنان خوشحال شد که بی اختیار شعری خواند و سپس گفت: چه کسی علی را کشت؟ جواب دادند: ابن ملجم. گفت: خاک بر دهانش مباد (کنایه از این که خوب کاری کرد)4
در شب بیست و یک ماه رمضان حضرت عیسی بن مریم علیه السلام به آسمان برده شد5 و در همین شب حضرت موسی بن عمران و یوشع بن نون علیهما السلام رحلت نمودند6
2. بیعت با امام مجتبی علیه السلام
در این روز مردم پس از شهادت امیرالمومنین علیه السلام با امام حسن علیه السلام بیعت کردند7
3. قتل ابن ملجم
در این روز ابن ملجم با یک ضربت شمشیر به جهنم فرستاده شد. بعد از کشته شدن ابن ملجم مردم به سوی قطام ملعونه فاسقه هجوم آوردند و او را با شمشیر به درک فرستادند و جثه اش را بیرون کوفه سوزانیدند8
ابن بطوطه متوفی سال 779 هجری گفته است: هنگامی که به کوفه مسافرت کردم در غربی جبانه کوفه در زمینی سفید زمینی بسیار سیاه دیدم و علت را پرسیدم. گفتند: اینجا قبر ابن ملجم است. عادت اهل کوفه این است که هر سال هیزم زیادی می آوردند و 7 روز در این مکان میسوزانند9
1.کافی: ج2 ص465. منتهی الآمال: ج1 ص183. ارشاد: ج1 ص19. اعلام الوری: ج1 ص309. کشف الغمه: ج1ص436. مناقب خوارزمی: ص284. العددالقویه: ص235. ذخایرالعقبی: ص115. مسارالشیعه: ص10. توضیح المقاصد: ص24.مصباح کفعمی: ج2 ص599. تاریخ الخلفا: ص 166_175
2.الوقایع و الحوادث: ج1 ص265, 271_294
3.ارشاد مفید: ج1 ص354_355. اعلام الوری: ج1 ص395
4.تذکره الخواص ابن جوزی: ص165
5.بحارالانوار: ج13 ص376. مصباح کفعمی: ج2 ص599
6.بحارالانوار: ج13 ص376. مصباح کفعمی: ج2 ص599
7.کشف الغمه: ج1 ص538
8.نفائح العلام: ص410
9.نفائح العلام: ص40
بیستم رمضان المبارک
فتح مکه
در سال 8 هجری فتح مکه واقع شد. در این فتح بزرگ تعداد مسلمانان 12 هزار نفر و شهدا 2 نفر بودند. علت شهادت آن دو این بود که همراه لشگر نبودند و از آخر مکه وارد شده بودند و لذا مورد هجوم قرار گرفته و شهید شدند1
در این روز امیرالمومنین علیه السلام به امر مبارک خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله برای شکستن بتهایی که در کعبه بود پای مبارک خود را بر کتف شریف اشرف مخلوقات نهاد2
مجلسی رحمه الله علیه از تاریخ طبری نقل میفرماید: هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله نظر مبارکش بر این قرار گرفت که به طرف مکه حرکت کندعمر را طلبید و به او فرمود: به مکه برو و اشراف قریش را از حال ما با خبر کن. عمر گفت: من بر جانم از اشراف قریش میترسم3
هنگامی که مسلمانان وارد مکه شدند شعار میدادند : الیوم یوم الملحمه: امروز روز در هم کوبیدن است. پیامبر فرمودند: شعار را عوض کنید و بگویید: الیوم یوم المرحمه: امروز روز رحمت است
بعد فرمود: ابوسفیان و خانه اش در امانند, و هرکس داخل خانه او رفت در امان است. همچنین فرمود: همه در امانند جز یک نفر به نام "هبار بن اسود" و بعضی معاویه را نیز ذکر کرده اند4. حضرت فرمودند: اگر هبار چسبیده به پرده کعبه هم بود او را بکشید
علت این برخورد شدید با هبار آن بود که در یکی از جنگهای مسلمین با کفار قریش عده ای اسیر از کفار گرفتند و داخل اسرا داماد بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله شوهر زینب دخترشان بود. حضرت فرمودند: هر کس فدیه بفرستد اسیر او را آزاد میکنیم . بین آنچه از مکه به عنوان فدیه فرستاده بودند گردنبند حضرت خدیجه سلام الله علیها به چشم میخورد که به دخترش زینب داده بود. هنگامی که پیامبر صلی اله علیه وآله آن گردنبند را دیدند به یاد جناب خدیجه سلام الله علیها افتادند و گریستند. آنگاه از مسلمین خواستند آن فدیه را که یادگار خدیجه سلام الله علیها است به آن حضرت ببخشند و آنان قبول کردند. سپس قرار شد اسرا را آزاد کنند, در مقابل این که هر یک از زنان مسلمان که در مکه اسلام پذیرفته اگر خواست بیاید آزاد باشد
قرار بر این شد که امیرالمومنین علیه السلام بروند و هودج فواطم را بیاورند. آن حضرت به تنهایی رفتند و زینب دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و دیگر هاشمیات را آوردند, همینکه مقداری از مکه بیرون آمدند ابوسفیان لعنت الله علیه گفت: پسر عمویش محمد صلی الله علیه وآله جوانهای شما را گمراه کرد و مسلمان شدند. حال این جوان یعنی علی علیه السلام در روز روشن آمده و بستگانش را میبر. جلوی او را بگیرید
آنها آمدند تا مانع حضرت شوند. امیرالمومنین علیه السلام دفاع فرمودند. بعضی زخمی و بعضی به درک واصل شدند,در این اثنا هبار بن اسود به هودج هاشمات حمله کرد و نیزه ای حواله هودج زینب دختر پیامبر صلی الله علیه و آله نمود
امیرالمومنین علیه السلام حمله ای به هبار کرد و او را فراری داد. زینب در این حمله ترسید و چون ششماهه حامله بود هنکامیکه وارد مدینه شدند بعد از زمانی بچه سقط شده و از دنیا رحلت کرد
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: خون هبار بن اسود مهدور است, و هرکس هر جا او را دید بکشد
ابن ابی الحدید به استادش میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله به خاطر ترساندن زینب و سقط جنین او ریختن خون هبار را جایز دانست . اگر پیامبر صلی الله علیه و آله زنده بود ایا ریختن خون ان کس را که فاطمه سلام الله علیها را ترسانید جایز نمیدانست؟5
1.مسارالشیعه:ص9.العددالقویه:ص218.\مصباحکفعمی: ج2 ص599. بحارالانوار: ج20 ص111_143, ج21 ص143,ج97 ص168. سیره ابن هشام: ج4 ص80. تقویم المحسنین: ص12.
2.توضیح المقاصد: ص23. مصباح کفعمی: ج2 ص599. بحارالانوار: ج97 ص384. فیض العلام: ص42
3.بحارالانوار: ج35 ص287
4.احقاق الحق: ص265. التعجب: ص106. نهج الحق و کشف الصدق: ص310
5.بیت الاحزان: ص153. شرح ابن ابی الحدید : ج14 ص193
نوزدهم رمضان المبارک
1.ضربت خوردن امیرالمؤمنین علیه السلام
در 19 ماه رمضان سال 40 هجری در نماز صبح در مسجد کوفه با شمشیری مسموم به دست ناپاک ابن ملجم منافق بر فرق مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام ضربت وارد شد.
در 13 ماه رمضان سال 40 هجری حضرت مولی الموحدین علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از فارق شدن از جنگ نهروان از شهادت خود خبر دادند. (1) در آن روز حضرت بر فراز منبر بعد از بیان کلماتی دُرربار در حقایق اسلام ، در آخر بیانات شریف خود ، به فرزندشان امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: تا امروز چند روز از ماه مبارک رمضان می گذرد؟ امام مجتبی علیه السلام فرمود: 13 روز گذشته است. از امام حسین علیه السلام پرسیدند: چند روز باقی مانده است ؟ امام حسین علیه السلام فرمود: 17 روز باقی مانده است. در این هنگام امیرالمؤمنین علیه السلام دست به محاسن مبارک گرفتند و فرمودند: نزدیک است این موی من به خون سرم خضاب شود .
درشب 16 ماه رمضان سال 40 هجری امیرالمؤمنین علیه السلام در خواب پیامبر صلی الله علیه واله را دیدند ، و آن حضرت به نزدیک شدن ملاقاتشان در بهشت به امیرالمؤمنین علیه السلام بشارت دادند ، و امیرالمؤمنین علیه السلام به دخترشان ام کلثوم علیها السلام خبر دادند. (2)
در شب نوزدهم امیرالمؤمنین علیه السلام روزه را در منزل ام کلثوم علیها السلام افطار نمودند.( 3)
در شب 19 ماه رمضان سال 40 هجری وردان و شبیب که با ابن ملجم در شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام همراه بودند ، در حین درگیری کشته شدند.(4.)
در سال چهلم گروهی از خوارج در مکه جمع شدند و بر کشتگان نهروان گریستند. سه نفر از آنان با هم پیمان بستند که در یک شب امیرالمؤمنین علیه السلام و عمروعاص و معاویه را بکشند.
ابن ملجم کشتن امیرالمؤمنین علیه السلام را بر عهده گرفت و وارد کوفه شد و با کمک قطام بنت اخضر که ابن ملجم قصد ازدواج با او را داشت ، و با همدستی شبیب بن بجره و وردان بن مجاله تصمیم خود را عملی کرد .
در صبح روز نوزدهم بعد از اذان صبح ، امیرالمؤمنین علیه السلام وارد مسجد شد و صدای نازنین ایشان به "یا ایها الناس ، الصلاة " بلند شد .
سپس آن حضرت مشغول نماز شد. هنگامی که در رکعت اول سر از سجده برداشت شبیب بر آن حضرت حمله ور شد ، ولی شمشیرش خطا کرد. بلافاصله ابن ملجم لعنة الله علیه حمله کرد و شمشیر او فرق مبارک آن حضرت را شکافت و محاسن شریفش به خون فرق مبارکش خضاب شد ، و صدای مبارکش بلند شد: " بِسمِ اللهِ وَ بِاللّهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسولِ الله ، فُزتُ وَ رَبَّ الکَعبَةِ".
صدای جبرئیل بلند شد :
"تَهَدَّمَت وَاللهِ اَرکانُ الهُدی وَ انطَمَسَت اَعلامُ التُّقی وَانفَصَمَت العُروَةُ الوُثقی ، قُتِلَ ابنُ عَمَّ المُصطَفی ، قُتِلَ الوَصیُّ المُجتَبی ، قُتِلَ عَلیٌ المُرتَضی ، قَتَلَهُ اَشقَی الاَشقیاء".
1.الوقایع و الحوادث: ج 1 ص 139 . مستدرک سفینة البحار: ج 5 ص 213 .
2. ارشاد: ج 2 ص 15 . الوقایع . الحوادث: ج 1 ص 242 .
3.الوقایع و الحوادث: ج 1 ص 242 .
4. نفائح العلام: ص 41.
هفدهم رمضانالمبارک
1.معراج پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم
معراج پیامبر صلی الله علیه و اله پنج سال بعد از بعثت در چنین روزی واقع شده (1)
، وآیۀ "سُبحانَ الَّذی أسری بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الأقصی..."(2) ، در این باره نازل شده است . معراج پیامبر صلی الله علیه واله در 21 رمضان نیز نقل شده است.(3)
معراج از جمله ضروریات اسلام است( 4)، و از آیات کریمه و احادیث متواتره ثابت شده است که خداوند متعال حضرت رسول صلی الله علیه واله را در یک شب از مکه معظمه تا مسجد الاقصی و از آنجا به آسمانها تا سدرة المنتهی و عرش اعلی برد ، و عجایب آفرینش آسمانها را به حضرت نمایاند و رازهای نهانی و معارف نامتناهی را به آن حضرت القا فرمود و آن حضرت در بیت المعمور تحت عرش به عبادت حق تعالی قیام فرمود و با انبیاء علیهم السلام ملاقات نمود و داخل بهشت شد و منازل بهشت و احوال کسانی که در عذاب بودند را مشاهده فرمود.
احادیث متواتر دلالت دارد که عروج آن حضرت به بدن بوده و نه به روح ، و در بیداری بوده نه در خواب. (5)
اقوال دیگر در تعیین روز معراج چنین است: 17 ماه رمضان سال 12 قبل از هجرت ، 17 ربیع الاول قبل از هجرت ، 17رجب قبل از هجرت ، 17 ماه رمضان 5 سال قبل از بعثت ، 27 ماه رمضان ، 21 ماه رمضان.
دربارۀ مکانی که آغاز حرکت پیامبر صلی الله علیه واله به سوی معراج بوده نیز چند قول است: از منزل خدیجه علیها السلام ، منزل ام هانی خواهر امیر المؤمنین علیه السلام ، از شعب ابی طالب علیه السلام.(6)
امام صادق علیه السلام فرمودند: حقتعالی حضرت رسول صلی الله علیه واله را صد و بیست و چهار مرتبه به آسمان برد ، و در هر مرتبه به آن حضرت دربارۀ ولایت و امامت امیرالمؤمنین علیه السلام و دیگر ائمه طاهرین علیهم السلام زیاده از سایر فرایض تأکید و توصیه نمود.(7)
2 . جنگ بدر
در روز جمعه در سال دوم هجرت جنگ بدر کبری به وقوع پیوست .(8) 18 یا 19 این ماه هم ذکر شده است .
تعداد مسلمانان 313 نفر و تعداد شهدای آنان 9 تا 14 نفر ، و تعداد کفار 950 نفر بود . مقتولین کفار 70 نفر بودند و 70 نفر را هم مسلمانان اسیر گرفتند. 35 نفر از 70 نفر کشته های کفار به دست امیرالمؤمنین علیه السلام به قتل رسیدند. (9)
در این جنگ ابوجهل نیز کشته شد. (10) ابوجهل هشام بن مخزومی از دشمنان سرسخت پیامبر صلی الله علیه واله بود. او با اینکه نامش هشام بود ولی از فرط بدجنسی و زشت سیرتی به أبی جهل مکنی شد. ابوجهل کسی بود که در مکه آزار و اذیت بسیار به رسول اکرم صلی اله علیه واله نمود. بچه دان شتر بر سر مبارک حضرت ریخت . خاکستر و خاک بر سر مبارک ریخت . سنگ به دندان مبارکش زد ، نسبت کذب و جنون به آن حضرت داد. مادر عمار یاسر جناب سمیه را بعد از شکنجۀ بسیار با نیزه ای که به ران او زد شهید کرد.
در جنگ بدر دو برادر انصاری ( معاذ و معوذ ) – به خاطر سابقه ای که از او در اذیت پیامبر صلی الله علیه واله شنیده بودند – تصمیم به کشتن او گرفتند. به هر صورت او را ضربه هایی زدند و یکی از دو برادر دستش قطع شد و به پوست آویزان گردید ، ولی چون دید دستش مزاحم جنگ با ابوجهل و هواداران اوست ، زیر پایش گذاشت و دفعتاً آن را از بدنش جدا کرد ، وسپس ابو جهل را نقش زمین کردند.
بعد از جنگ ، پیامبر صلی الله علیه واله فرمود: کسی خبر از ابوجهل بیاورد. عبدالله بن مسعود رفت و پا روی سینه او گذاشت . ابوجهل به هوش آمد و گفت: بر جای بلندی پای گذاشته ای ، کاش قاتل من دهقان نبود ( که کنایه ای به انصار بود). عبدالله بن مسعود سر او را از بدن جدا کرد و نزد پیامبر صلی الله علیه واله آورد و جلوی پای آن حضرت انداخت . پیامبر صلی الله علیه واله شکر الهی بجا آورد(11)، و خداوند نصرت خود را بر پیامبر صلی الله علیه واله نازل نود ، و آن حضرت فرمود: امروز روز عید است و باید شکر خدا را بر نعمتی که به اهل ایمان عطا فرموده به جای آورد.(12)
3. قتل عایشه
در شب 17 رمضان در سال 58 هجری در مدینه ، عایشه دختر ابوبکر به دست معاویه کشته شد ، و به سزای اعمالش رسید.(13) دو قول دیگر در این باره 29 رجب و آخر ذی الحجه است .
پیامبر صلی الله علیه واله دوست داشت تا زنده است مرگ و دفن عایشه را ببیند. (14)
ابن ابی الحدید می گوید: اگر خلیفۀ دوم به جای علی علیه السلام بود هر آینه عایشه را قطعه قطعه می کرد.(15)
معاویه چون می خواست برای پسرش یزید از مردم بیعت بگیرد ، عایشه انکار آن کرد و معاویه را تهدید کرد و گفت:برادرم محمد را کشتی ، و برای یزید بیعت می گیری؟ معاویه ترسید که مبادا او ایجاد فتنه کند . لذا در خانۀ خود چاهی کند و آن را پر از آهک کرد و فرشی قیمتی بر روی آن پهن نمود و تختی بر آن نهاد و عایشه را وقت نماز عشا به خانۀ خود خواند .وقتی عایشه وارد شد ، معاویه او را به نشستن بر آن تخت تعارف کرد . همین که روی آن نشست ، فرو رفت و به چاه افتاد و هلاک شد . معاویه در چاه چندین نیزۀ مسموم تعبیه کرده بود و هنگامی که عایشه در چاه افتاد فوراً کار او ساخته شد.
عایشه در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه واله با آن حضرت رفتار نامناسبی داشت؟ با امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت صدیقه علیها السلام و همسران پیامبر رفتارهای زشت و کینه توزانه ای روا داشت ؟ واقعۀ جمل و کشته شدن حدود بیست هزار نفر از مسلمین به خاطر فتنۀ او از کارهای معروف اوست.(16)
وقتی حضرت زهرا علیها السلام به شهادت رسید ، همسران رسول خدا صلی الله علیه واله برای سر سلامتی امیرالمؤمنین آمدند جز عایشه که اظهار مریضی کرد و سخنی گفت که دلالت بر خوشحالی او داشت.(17)
از مشخص ترین نشانه های بغض و کینه او نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام این بود که غلامش را " عبدالرحمن "نام نهاد و گفت: این نام گذاری را به خاطر محبتم به قاتل علی بن ابی طالب یعنی عبدالرحمن بن ملجم انجام دادم.(18)
1.منتخب التواریخ : ص 52 . الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 194 . توضیح المقاصد: ص 24 . العدد القویة : ص 234 .مصباح کفعمی : ج 2 ص 599 . بحار الانوار : ج 18 ص 380 ، ج 97 ص 168 .
2. سورۀ اسراء : آیۀ 1
3. توضیح المقاصد : ص 24 . العدد القویة: ص 234 . مصباح کفعمی : ج 2 ص 599 . بحار الانوار: ج 97 ص 168 ، ج95 ص 196 .
4.حق الیقین : ص 30 . منتهی الآمال : ج 1 ص 51 .
5.بحار الانوار: ج 18 ص 289 . حق الیقین: ص 30 .
6. بحار الانوار: ج 18 ص 302 – 319 .
7. بحار الانوار: ج 18 ص 302 – 319 . حق الیقین: ص 30 .
8.بحار الانوار: ج 19 ص 325 ، ج 97 ص 168 ، ج 18 ص 380 . الموسوعة الکبری فی غزوات النبی الاعظم صلی الله علیه و اله: ج 1 ص 138 . الوقایع و الحوادث: ج 1 ص 215 – 216 .
9.منتخب التواریخ: ص 48 – 49 . الوقایع و الحوادث: ج 1 ص 215 – 216 .
10.نفائح العلام: ص 288 . فیض العلام: ص 37 – 38 .
11. منتخب التواریخ: ص 47 – 49 . الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 215 – 216
12.مصباح کفعمی: ج 2 ص 599 . بحار الانوار: ج 97 ص 383 .
13. فیض العلام: ص 36 . نفائح العلام: ص 275 . مستدرک سفینة البحار : ج 5 ص 214 – 215 ( سال 58 و 68هجری
14.سبعة من السلف: ص 268.
15. شرح ابن ابی الحدید: ج 17 ص 254 .
16. مسند احمد ، صحیح بخاری ، صحیح نسائی ، السیرة الحلبیه ، صحیح مسلم باب الغیرة من کتاب العشرة.
17. شرح ابن ابی الحدید: ج 9 ص 198 . ریاحین الشریعة : ج 2 ص 357 .
18. ریاحین الشریعة: ج 2 ص 357 . سفینة البحار: ج 3 ص 741 . بحار النوار : ج 28 ص 194 ، ج 32 ص341 .
شانزدهم رمضانالمبارک
ورود محمد بن ابی بکر به مصر
در این روز در سال 37 – 38 هجری جناب محمد بن ابی بکر به عنوان استاندار از طرف امیر المؤمنین علیه السلام وارد مصر شد.(1)
1. الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 190 . مستدرک سفینة البحار: ج 5 ص 213 .
پانزدهم رمضان المبارک
1. ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
شب نیمه ماه رمضان سال سوم ه دومین امام شیعیان حضرت ابو محمد حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام در شهر مدینه به دنیا آمدند.1
القاب آن حضرت: سید،سبط، امین ، حجت، بر، نقی ، زکی، مجتبی ، زاهد.
رنگ مبارکش سرخ وسفید ، دیدگان مبارکش گشاده و چشمانش مشکی بود.گونه مبارکش هموار و محاسنش انبوه و موی سرش مجعد بود.گردن مبارک در نور و صفا مانند صیقل زده ، میانه بالا و شانه هایی گشاده داشت و از همه مردم خوشروتر بود.خضاب بسیار می کرد.و بدن شریفش در نهایت لطافت بود.2
در روز هفتم ولادت آن حضرت، مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها آن مولود مبارک را در پارچه حریری که جبرئیل علیه السلام آن را برای پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم از بهشت آورده بود،پیچید و خدمت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم آورد، و آن حضرت نام مبارکش را حسن نهاد و گوسفندی برای حضرتش عقیقه نمود.3
2. حرکت حضرت مسلم علیه السلام به سمت کوفه
در این روز در سال 60 ه حضرت ابا عبد الله علیه السلام جناب مسلم بن عقیل علیه السلام را به کوفه روانه کرد.همراه او پاسخ نامه های کوفیان را داده بود که مضمون آن چنین بود:"به سوی شما برادر و پسر عمویم ،موثق اهل بیت خویش،مسلم بن عقیل را فرستادم.اگر او بنویسد برای من که رأی دانایان و بزرگان و شما متفق شده و برآنچه در نامه ها درج کرده اید،به زودی به سوی شما خواهم آمد،انشاءالله"4
1. ارشاد:ج2ص5.فیض العلام:ص34.بحار الانوار:ج43ص250،ج95ص192.اعلام الوری :ج1ص402.کشف الغمة:ج1ص514.مسار الشیعة:ص7.کافی ج2ص480.مصباح کفعمی :ج2ص559.اعدد القویة:ص28.تقویم المحسنین :ص11.تاریخ الخلفاء :ص188.
2. منتهی الآمال :ج1ص219-220.
3. ارشاد:ج2ص5.فیض العلام:ص34.بحار الانوار:ج43ص250،ج95ص192.اعلام الوری :ج1ص402.کشف الغمة:ج1ص514.مسار الشیعة:ص7.کافی ج2ص480.مصباح کفعمی :ج2ص559.اعدد القویة:ص28.تقویم المحسنین :ص11.تاریخ الخلفاء :ص188.
4. فیض العلام:ص35.
چهاردهم رمضان المبارک
شهادت مختار
در سال 67 هجری قمری در چنین روزی مختار بن ابی عبیده ثقفی به شهادت رسید و مزار او کنار حضرت مسلم علیه السلام در انتهای مسجد کوفه است.(1)
مصعب بعد از به شهادت رساندن مختار، دستور داد همسر او را دستگیر کنند. او زنی مؤمنه به نام عمره دختر نعمان بن بشیر انصاری بود. مصعب گفت:برائت بجوی از شوهرت. او گفت:چگونه برائت بجویم از کسی که روزها روزه و شبها به نماز مشغول بود و خون خود را برای خدا و پیامبر صلی ا... علیه و آله و سلم نثار کرد و خونخواهی فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نمود؟ مصعب در حالتی که شمشیرش را از غلاف بیرون کشیده بود، گفت:پس تو را به شوهرت ملحق می کنم. همسر مختار جواب داد: پس از این مرگ بهشت است و به خدا قسم هیچ چیزی را بر محبتم به علی بن ابیطالب علیه السلام ترجیح نمی دهم.
در گرمای هوا در صحرایی بین حیره و کوفه دست و پای او را بستند و بعد گردن او را زدند و سر از بدنش جدا کردند. این زن مؤمنه اولین زن شهیدی است که در محبت امیر المؤمنین علیه السلام با شکنجه کشته شد.(2)
1.تتمة المنتهی:91-92. الوقایع الحوادث:ج1ص157.فیض العلام:ص33.
2.بحارالانوار:ج45ص386،مستدرک سفینة البحار:ج5ص215.
سیزدهم رمضان المبارک
مرگ حجاج ثقفی
در سال 95 هجری قمری در چنین روزی ظالم سفاک پلید حجاج بن یوسف ثقفی به هلاکت رسید. او در زمان ولید بن عبدالملک در شهر واسط _که خودش بنا کرده بود _ با مرض آکله در شکمش به درک واصل شد.(1) اقوال دیگر در روز مرگ او 21،23،25،27ماه رمضان است.
مادر او قارحه نامی بود که قبل از همسری با یوسف بن عقیل پدر حجاج، در منزل حارث بن کلده طبیب بود. هنگامی که حجاج به دنیا آمد سوراخ مقعد نداشت، و طبیب برای او سوراخی قرار داد. همچنین او شیر نمی خورد تا اینکه بز سیاهی کشتند و از خونش بر پستان مادر و به صورت حجاج مالیدند و او از روز چهارم پستان قبول کرد. به این سبب حجاج خونخوار شد و می گفت: بیشترین لذت من در ریختن خون است. این صفت از کسی که مدت حمل او دو سال و نیم بوده و بیش از دو سال و نیم پس از مرگ پدرش به دنیا آمده بعید نیست.!!(2)
تعداد کشته شدگان به دست او بجز جنگ ها، یکصد و بیست هزار نفر نوشته اند. هنگامی که هلاک شد، در زندان او پنجاه هزار مرد و سی هزار زن بودند که 16 هزار از آنها برهنه و عریان بودند و قاعده آن ملعون این بود که زن و مرد و اطفال را با هم زندانی می کرد، زندان او سقف نداشت.
عده زیادی از دوستان و شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام را شهید کرد، از جمله کمیل بن زیاد نخعی(3)، قنبر غلام امیرالمؤمنین علیه السلام(4)، عبد الرحمن بن ابی لیلی انصاری، که آن قدر او را تازیانه زد که امیر المؤمنین علیه السلام را سب کند و او مناقب آن حضرت را می گفت، تا حجاج دستور داد او را شهید کردند. دست و پای یکی از حواریین امام زین العابدین علیه السلام به نام یحیی بن ام طویل را برید تا شهید شد. همچنین سعید بن جبیر را به شهادت رسانید که 15 روز بعد از قتل او حجاج به درک واصل شد.
صد بار اگر دوباره دنیا آییم
از دشمن مرتضی علی بیزاریم
حجاج به مرض آکله مبتلا شد، و طبیب تکه گوشتی را به نخی بست تا آن ملعون بلعید. طبیب آخر نخ را کشید و دید چیزی نمانده است و معلوم شد که به زودی جان به مالک جهنم خواهد سپرد.(5) قبر او را در شهر واسط مخفی کردند و آب روی آن رها کردند ولی در زمان سفاح قبر او را پیدا کردند، آنچه مانده بود سوزانده و بر باد دادند. بیست سال در عراق حکومت کرد و عمر نحسش 53 سال بود.
1.نفائح العلام:ص471.
2.روضات الجنات:ج7ص259.
3.مراقد المعارف:ج2ص219.
4.مراقد المعارف:ج2ص202.
5.تتمة المنتهی:ص96-108.
دوازدهم رمضان المبارک
مراسم عقد اخوت
در این روز در سال اول هجرت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم بین اصحاب خود عقد اخوت بست و امیر المؤمنین علیه السلام را برادر خود گردانید.(1)
1.الوقایع و الحوادث:ج1ص112.فیض العلام:ص31.مسار الشیعة:ص7.تقویم المحسنین:ص14.منتخب التواریخ:ص46.
دهم رمضان المبارک
1. آمدن نامه های اهل کوفه برای امام حسین علیه السلام
در سال 60 هجری قمری جمعی از کوفیان نامه های مردم کوفه را برای امام حسین علیه السلام آوردند.(1) که از جمله نام سلیمان بن صرد و مسیب بن نجبة و رفاعة بن شداد بجلی و حبیب بن مظاهر و جمعی از شیعیان آن حضرت در آنها بود، که توسط عبد الله بن مسمع همدانی و عبدالله بن وال خدمت امام علیه السلام آورده شد.
2.وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
در این روز حضرت خدیجه کبری سلام الله علیه از دنیا رحلت فرمودند.(2) این قول بنابر نقل 45 روز بعد از رحلت جناب ابوطالب علیه السلام است.(3) اقوال دیگر در رحلت آن حضرت چنین است:23 رجب،27 رجب، آخر رجب، اول ماه رمضان، 12ماه رمضان. آن حضرت بعد از حضرت ابوطالب علیه السلام به سه روز فاصله و به قولی یک ماه و به قولی 45 روز و به قولی 50 روز وفات کرده است.(4)
آن حضرت نخستین همسر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بود و تا خدیجه زنده بود نبی گرامی اسلام همسری اختیار نفرمودند. سبقت به اسلام و خدمت او به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم زیاده از آن است که ذکر شود. در فضیلت آن حضرت همین بس که والده مکرمه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است، و همه ذراری پپامبر صلی الله علیه و آله وسلم به ایشان منتهی می شوند.(5)
آن حضرت هنگام رحلت چند وصیت به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نمودند، و با آن همه فداکاری و انفاق مال، به پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم عرض کردند: "یا رسول الله مرا ببخشید که در حق شما کوتاهی کردم ". پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودن: "حاشا و کلا! من از شما تقصیری ندیدم بلکه منتهی سعی و کوشش خود را در حق من نمودی. شما در خانه من زحمات زیادی متحمل شدی. اموالت را در راه خدا بذل و بخشش نمودی."
آنگاه خدیجه عرض کرد: یا رسول الله شما را وصیت می کنم به این دختر -و به حضرت فاطمه اشاره نمود- این دختر بعد از من یتیم و غریب است. کسی از زنهای قریش او را اذیت نکند. کسی به صورت او لطمه ای نزند، به روی او داد نزند و مکروهی نبیند.(6)
آن حضرت اولین زنی است که پیامبر را تصدیق نمود و اول زنی است که در مکه با رسول خدا نماز جماعت خواند و اول زنی است که ایمان خود را در مکه در میان مشرکین اظهار نمود و تمام اموال خود را به پیامبر بخشید و اول زنی است که ایمانش با قبول ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام به درجه کمال رسید.
روزی پیامبر خدیجه را خواست و در کنار خود نشانید و فرمود: این جبرئیل است و می گوید: برای اسلام شروطی است که عبارتند از: اقرا به یگانگی خداوند متعال، اقرار به رسالت رسولان، اقرار به معاد و اصول این شریعت و احکام آن، اطاعت از اولی الامر و ائمه طاهرین از فرزندان او یکی بعد از دیگری با برائت از دشمنان ایشان.
خدیجه سلام الله علیها به همۀ آنها اقرار نمود و ائمه طاهرین به خصوص امیرالمؤمنین علیه السلام را تصدیق کرد. پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلم فرمود: «هو مولاک و مولی المؤمنین و امامهم بعدی»: یعنی «علی مولای تو و مولای مؤمنان بعد از من و امام ایشان است». آنگاه از خدیجه سلام الله علیها در قبول ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام عهد مؤکد گرفت.سپس رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم یک یک از اصول و فروع دین حتی آداب وضو و نماز و روزه و حج و جهاد و صلۀ رحم و واجبات و محرمات را بیان فرمود.
سپس پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلم دست خود را بالای دست امیرالمؤمنین علیه السلام نهاد و خدیجه علیها السلام دست خود را بالای دست رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم نهاد و به این ترتیب با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت نمود.(7)
مزار شریف آن حضرت در قبرستان بقیع است.
1.الوقایع والحوادث: ج1 ص112 . بحارالانوار: ج44 ص333 .
2.الوقایع والحوادث: ج1 ص127؛ فیض العلام: ص27 غ مسارالشیعة: ص6-7 ؛ نفائح العلام:ص 15-191 .
3.نفائح العلام:ص158؛ تقویم المحسنین: ص11.
4.نفائح العلام:ص191، منتخب التواریخ: ص43 ؛ بحارالانوار:ج19 ص25 ؛ توضیح المقاصد:ص22.
5.فیض العلام:ص27.
6.شجره طوبی: ج2 ص234-235.
7.بحارالانوار: ج18 ص232 ، ج65 ص392.
ششم رمضان المبارک
.ضرب سکه به نام امام رضا علیه السلام
در این روز در سال 201 هجری سکه طلا به نام مبارک حضرت رضا علیه السلام زدند.
بنابر قولی این روز روز ولایت عهدی اجباری آن حضرت بوده است(1) .، و مردم با آن حضرت به ولایت عهدی بیعت نمودند. (2)
1. تتمة المنتهی: ص 278 . مستدرک سفینة البحار: ج 4 ص 195
2. مسار الشیعة: ص 6 نفائح العلام : ص 115 .
چهارم رمضان المبارک
مرگ زیاد بن ابیه
زیاد بن ابیه در سال 53هجری قمری در کوفه به هلاکت رسید.(1)
او مشهور به زیاد بن ایبه ،زیاد بن امه، زیاد بن عبید، و زیاد بن سمیه است؛ و چون پدر زیاد از کثرت معلوم نبود به او زیاد بن ابیه می گفتند.
هنگامی که به معاویه پیوست به او زیادبن ابی سفیان گفتند و برادر معاویه شد و زنای مادر خود را قبول کرد.سمیه کنیز حارث بن کلده طبیب بود.حارث او را به چراندن گوسفندان وادار کرده بود ولی طبع زشت و شهوانی سمیه آنقدر در صحرا ننگ به بار آورد که حارث او را از خود راند.از آن پس سمیه اسما خود را به عبید چوپان ثقفی چسباند و رسما جزء فواحش طائف درآمد و حیثیت خاندان عبید را هم لکه دار کرد.
برادری او با معاویه یکی از راههایی بود که معاویه برای جلب زیاد به طرف خود به کار گرفت.او مجلسی ترتیب داد و عده ای به عنوان شاهد در آنجا استفاده کرد که از جمله ابو مریم مشروب فروش طائف بود. او برخاست و به زیاد گفت:شبی ابوسفیان به طائف آمد و از من فاحشه ای خواست. در آن شب کسی جز سمیه نبود. صبر کردیم تا رفت و آمد ها کم شد. سمیه را برای او فرستادم. زیاد زنای مادر خود را قبول کرد و برادر معاویه شد! معاویه هم برای باوراندن این نسبت به او خواهرش را به خانه او فرستاد و دستور داد چادر از سر بردارد که محرم اوست.(2)
زیاد بعد از برادری با معاویه برائت از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و قتل شیعیان علی بن ابیطالب علیه السلام و غارت اموال آنان را شروع کرد و دست بریدن، شکم پاره کردن، به دار آویختن، زنده به گور کردن، میل سرخ شده به چشمان شیعیان کشیدن، فرزندان را سر بریدن، خانه خراب کردن و آتش زدن از جمله کارهای او بود. عبدالرحمن بن حسان را به جرم محبت علی بن ابطالب علیه السلام زنده در گور کرد.(3)
در بصره و کوفه سیزده هزار نفر را به جرم شیعه بودن یا به احتمال شیعه بودن کشت، و بعد به معاویه نوشت: من تا به این حد خواسته تو را انجام دادم و این کارها با دست چپم بود.اگر حکومت حجاز به من واگذار شود با دست راستم که بیکار است همین عمل را انجام می دهم،و تصمیم دارم از مردم عراق در مسجد بخواهم که برائت از علی علیه السلام و مدح خاندان امیه را علنی نمایند.هرکس قبول نکند او را بکشم و خانه او را خراب کنم.چون این خبر منتشر شد،امام حسن علیه السلام و شیعیان نفرین کردند و بعضی امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب دیدند که او را نفرین کرد،و آن ملعون قبل از عملی کردن تصمیمش به مرض طاعون مبتلا شد و به درکات جحیم واصل گردید.(4)
1. نفائح العلام:ص114.الوقایع الحوادث:ج1ص74.فیض العلام:ص23.شفاء الصدور:ج1ص310.
2.شرح ابن ابی الحدید:ج16ص187.الوقایع الحوادث:ج رمضان ص75.شفاء الصدور:ج1ص312.تتمة المنتهی:ص87.
3.شفاء الصدور:ج1ص315، به نقل از ابن خلکان و ابن اثیر.
4. شفاء الصدور:ج1ص316..شرح ابن ابی الحدید:ج16ص187.الوقایع الحوادث:ج رمضان ص79.
اول رمضان المبارک
1. ولایتعهدی علی بن موسی الرضا (ع)
در 7 رجب سال 200 (1) مأمون عباسی نامه به امام رضا علیه السلام نوشت ، و آن بزرگوار را برای ولایتعهدی خویش به مرو فراخواند.(2)در روز اول ماه رمضان سال 201هجری مردم با حضرت رضا علیه السلام به ولایتعهدی بیعت کردند ، (3) و بعضی ششم این ماه نقل کرده اند.
2. مرگ مروان بن حکم
در این روز درسال 65 ه مروان بن حکم در سن 81 سالگی در دمشق به درکات جحیم شتافت و مدت خلافت او 9 ماه بود.(4)
مروان پسر حکم بن ابی العاص بود و به "وزغ بن وزغ " ملقب گردیده بود.او و پدرش مورد لعن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم واقع شدند، حتی عایشه به مروان گفت:شهادت می دهم که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم پدرت را لعن کرد در حالی که تو در صلب او بودی.
مروان در عداوت با خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت علیهم السلام از زمان خود تا آخر ایام خود بسیار کوشید.بعد از آنکه عثمان او و پدرش را از طائف بر خلاف امر پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم به مدینه بازگردانید،خمس افریقیه را به مروان داد و فدک را هم به او واگذار کرد و او را وزیر و کاتب خود قرار داد.
او در ایام خلافت عثمان فتنه ها بپاکرد.در جنگ جمل تیری زد و طلحه را کشت و بعد از فتح هنگامی که اسیر شد حسنین علیهما السلام را شفیع قرار داد و امیر المؤمنین علیه السلام او را رها کرد.به حضرت عرض کردند:از او بیعت بگیر.فرمود:همانا دست او دست یهودی است ، چه اینکه یهود به مکر و حیله معروفند.
بعد از آنکه مروان به معاویه پیوست هرگاه حکومت شهری به او داده می شد،در ترویج سب امیر المؤمنین علیه السلام مجد و مصر بود.او در هر جمعه بر منبر پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بالا میرفت و در حضور مهاجرین وانصار امیرالمؤمنین علیه السلام را سب می کرد.مروان بعد از هلاک شدن یزید جای وی نشست،و همسر او را به عقد خود در آورد و نه ماه خلافت کرد.همسر یزید زهری در غذای او ریخت که لال شد و آخر الامر متکا بر دهان او گذاشت ،و با کنیزان روی او نشستند تا اینکه در اول ماه رمضان به درک واصل شد.(5)
3. جنگ تبوک
در اول ماه رمضان سال 9 هجری جنگ تبوک به وقوع پیوست.(6) این جنگ را فاضحه نیز می گویند، زیرا منافقین مدینه و کسانی که قصد کشتن پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم را در عقبه داشتند رسوا و مفتضح شدند.
به لشکری که در این جنگ شرکت کردند"جیش العسرة" می گویند زیرا در سختی و زحمت فروان، با اینکه ایام جمع آوری محصول بود به جنگ رفتند.حرکت لشکر در ماه رجب بود که 30 هزار نفر حرکت کردند و فقط هزار نفر سواره بودند.پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:"کفش فراوان با خود بیاورید"، و در مسیر هر دو نفر به یک خرما سد جوع می کردند و آب هم کمیاب بود.در این جنگ عده ای از زنها نیز همراه حضرت حرکت کردند.
از سوی دیگر 82 نفر از منافقین مدینه با عذر تراشی به جنگ نرفتند و در مدینه ماندند تا در غیاب آن حضرت خانه آن حضرت را غارت کنند و خانواده ایشان را از مدینه بیرون نمایند.پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم امیرالمؤمنین علیه السلام را به جای خود در مدینه خلیفه قرار داد و منافقین کلماتی گفتند که خاطر مبارک امیر المؤمنین علیه السلام آزردند.پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم به آن حضرت فرمود:"أما تَرضی أن تکونَ منی بِمنزلَة هارونََ من موسی اِلا أَنَهُ اِلا أَنهُ لا نبیَُ بعدی...؟"
در بازگشت از تبوک چهل نفر ا منافقین که همراه حضرت بودند، تصمیم گرفتند وقتی شتر حضرت بالای گردنه می رسد کدوها را پر از ریگ نمایند و به زیر دست و پای شتر حضرت رها کنند تا شتر رم کند و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از شتر افتاده و به قتل برسد.هنگام اجرای توطئه شتر حضرت قدم از قدم برنداشت و مکر منافقین شکست خورد و خداوند وجود مقدس پیامبر را حفظ کرد.(7)
از سوی دیگر منافقینی که در مدینه مانده بودند قصد جان امیر المؤمنین علیه السلام را نمودند و حفره ای طولانی در مسیر راه مدینه حفر کردند و روی آن را با حصیر پوشاندند تا هنگامی که امیر المؤمنین علیه السلام به استقبال پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم می آید هنگام مراجعت میان آن حفره بیفتد و آنان بر سرش بریزند و او را به قتل برسانند. ولی هنگام مراجعت اسب آن حضرت از روی حصیر و گودال عبور ننمودند و بار دیگر حیله منافقین باطل گردید.(8)
در تبوک جنگی صورت نگرفت و آن حضرت با لشکر به مدینه بازگشتند.(9)وقوع این جنگ در رجب هم نقل شده است.(10)
4.وفات حضرت نفیسه سلام الله علیها
در این روز در سال 208 ه زاهده عابده حضرت نفیسه خاتون سلام الله علیها دختر حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام در مصر وفات کرد.(11)
آرامگاه حضرت نفیسه خاتون در مصر
حضرت نفیسه خاتون سلاماللّهعلیها دختر جناب حسن بن زید بن امام حسن مجتبى علیهالسلام و عمه حضرت عبدالعظیم حسنى علیهالسلام، در سنه ۱۴۵ ه.ق. در مکه معظمه متولد شد و در مدینه منوره با زهد و عبادت به سر برد.
شوهر آن حضرت اسحاق مؤتمن پسر حضرت صادق علیه السلام بوده، و از طرف مادر منتسب به آقا قمر بنی هاشم علیه السلام است.(12)
حضرت نفیسه سلام الله علیها برای خود قبری کنده بود و پیوسته در آن قبر نماز می خواند و ختم قرآن می نمود.
حضرت موفق گشتند که 6 هزار بار قرآن را ختم بفرمایند.
آن حضرت در اول ماه رجب بیمار شد، و نامه ای به شوهرش که در مدینه بود نوشت و او را از احوال خود با خبر کرد. در شب اول ماه رمضان بیماری شدت پیدا کرد و فردای آن روز در حالتی که روزه بود طبیب آوردند و او امر به افطار کرد. آن حضرت فرمود:"وا عجبا! سی سال است از خداوند مسئلت دارم با حالت روزه از دنیا بروم، و اکنون که روزه هستم افطار کنم؟"پس خواندن سوره انعام را شروع کرد، و چون به آیه مبارکه"لَهُم دارُ السلامِ عند ربهم"رسید وفات کرد.
شوهر آن حضرت زمانی رسد که ایشان وفات کرده بود. او می خواست آن حضرت را به مدینه ببرد و در بقیع نزد اجداد طاهرینش دفن کند،ولی مردم مصر با التماس و در خواست او را نگه داشتند.اسحاق مؤتمن پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم را در خواب دید که فرمودند:"با اهل مصر در این ماجرا مخالفت نکنی، که به خاطر نفیسه خداوند رحمت و برکاتش را را نازل می کند."جناب اسحاق بدن آن حضرت را در محل فعلی دفن کردند و معروف است که دعا کنار قبر آن حضرت مستجاب است.(13)
1. مسار الشیعه:ص4-5
2. قلائد النحور:ج رجب ،ص63.
3. فیض العلام :ص 24.بحار الانوار :ج49ص11،221،303.
4.تتمة المنتهی:ص83.بحار الانوار:ج45ص385.
5.شفاء الصدور:ج 1ص323.تتمه المنتهی:ص78-84.
6.وقایع الشهور:ص158.
7.منتخب التواریخ:ص61.منتهی الآمال:ج1ص91-93.
8.منتخب التواریخ:ص60.
9.منتهی الآمال:ج1ص91.
10.بحار الانوار :ج21ص245.الموسوعه الکبری فی غزوات النبی الاعظم صلی الله علیه و آله و سلم:ج5ص334-335.
11.زندگانی سیده نفیسه سلام الله علیها:ص43-45.
12.وقایع الشهور:ص 187.
13 .تتمه المنتهی:ص 289.منتخب التواریخ:ص195_196