آیتالله العظمی جوادی آملی
گفتارو نوشتار، هرچند بلند و پرمعنا و نغز و رسا باشد، توان معرفی شخصی را که اصلش از عالم ملکوت و شاخ و برگش در جهان ناسوت گسترده است را ندارد؛ زیرا کلام حقیقتی اینسویی و موجود ملکوتی آنسویی است و لذا قرآن چهره دنیایی خود را از دریچه کلام توصیف میکند، لیکن سیمای لوح محفوظی او لفظ و کلام نمیشناسد. وقتی سخن از موجودی است که زهره سما و زهرای زمین است[1]، وجودی که عرش و فرش، فرش هستی اوست و چهرهای که ثمره نتیجه هستی است[2]، قلم سرافکنده و از ناوک او عرق خجلت بر صفحه کاغذ مینشیند و زبان، الکن و تنها شیون و ناله اخرس را دارد. شخصیتی که بعنوان کوثر به حبیب خدا رسول اکرم (ص) عطا شده است[3]. بیاییم قدمگاه وجودش را سجدهگاه عشق و رایحه دلنواز هستیاش را بشارت رضوانالله بدانیم: " اذا اشتقت الی الجنه شممت رائحه فاطمه"[4] و بهمقدار توان، کوثر وجودی اش را در ظرف هستی مالامال گردانیم؛ زهرایی که در سیر عشق به پروردگارش سبقت گرفته؛ بلکه الگوی همه عاشقان شده.
1. لذت طاعت و حلاوت خدمت الهی، مگر خدای در کام جانش نشانده که هرگز به چیز دیگر نمیاندیشد و تنها با نگریستن به چهره کرامت و خیره شدن به سیمای عظمت الهی، خود را زنده میدارد: " شغلتنی عن مسئلته لذه خدمه؛ لا حاجه لی غیر النظر الی وجهه الکریم".
ایزدپرستان را نظر بر ماسوا نیست خورشیدرویان را به ذرات اعتنا نیست
او که هیچ چیز جز ذکر محبوب و یاد معشوق نمیتواند شعله حبّش را سرد کند: " یا رب لیست من احد غیرک تثلج بها صدری"؛[5] او که شادی قلبش و سرور نفسش در شعاع فیض ربوبی است: " تسرّ بها نفسی"؛[6] او که غره عینش و اشک شوقش در پرتو نگاه رحمانی است و " تقرّ بها عینی"[7] و بالاخره او که آرامش قلبش و آسایش جانش در توجه به اوست و " یطمئن بها قلبی"[8]، او زهراست.
2. اگر در صحنه سلامت نفس و صیانت روح او را بنگری، طائر طاهر وجودش سبکبال از هرچه بدی و پرتو آن از هرچه نیکی در آسمان پرستاره فضیلت به پرواز درآمده و ندا درمیدهد: " اللهم انزع العجب و الریاء و الکبر و البغی و الحسد و الضعف و الشک و الوهن و الضرّ و الاسقام و الخذلان و المکر و الخدیعه و البلیّه و الفساد من سمعی و بصری و جمیع جوارحی و خذ بناصیتی الی ما تحب و ترضی"[9].
3. اگر در میدان علم و آگاهی او را بجویی، بهگونهای خواهی یافت که حقیقت علم در آسمان هستی او همانند ستارهای فروزان، فروغی ویژه دارد و آنچه را در گذشته ازلی و آینده ابدی و حال جاری تحقق دارد، در جلو دیدگانش ساندیده گذر میکند: " نادت (فاطمه): آدن(یا اباالحسن) لاحدثک بما کان و بما هو کائن و بما لم یکن الی یومالقیامه حین تقوم الساعه".[10]
او تعلم همه آنچه را از طریق وحی نبوی میشنید، مشتاقانه فراگرفته و تمام هم خود را در حفظ و نگهداری آن علوم آسمانی بهکار میبرد و هیچ چیزی را برابر و معادل آن نمیدانست؛ حتی حاضر بود از دو فرزندش بگذرد، لیکن از آن کلام سماوی و ندای ملکوتی دست برندارد: "... فانها تعدل عنی حسنا و حسینا".[11]
او در مقام تعلیم و آموزش علوم الهی و حقایق دینی ، هرگز خستگی به خود راه نمیداد، بلکه شوق پاداش تعلیم و صواب آموزش آنچنان او را به خود مشغول میداشت که ضربات خستگی و لطمات رنج و ناراحتی، کمترین آسیبی به پیکره روح راسخش وارد نمی ساخت: " فقالت: اکتریت انا لکل مساله باکثر من ملء ما بین الثری الی العرش لؤلؤا فاحری ان لا یثقل علیّ".[12]
4. وقتی او را در سیمای علی علیه السلام می یافتی، بهترین مددکار و یار علی در مسیر طاعت الهی بود. از دیدگاه علی(ع) بهترین همسر کسی است که نهتنها اجازه ندهد که شوهر در جهت خلاف گام بردارد و از میدان اطاعت الهی بگریزد و نهتنها مانع کمال و عبودیت در مسیر الهی شوهرش نگردد، بلکه او را در این مسیر سخت یار و مساعد باشد. قال: "الزهراءنعم العون علی طاعه الله".[13]
5. چون یکی از راههای شناخت امور، شناسایی معادل و همسان است، برای بازیافت حقیقت و دریافت نفاست زهرا، تابلوی رسا و آیه کبرای وجود امیرالمومنین بهترین راهنماست و لذا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: اگر علی نبود زهرا کفو و همتایی نداشت: " لولا ان امیرالمؤمنین تزوجها لما کان لها کفوا علی وجه الارض الی یوم القیامه من آدم فمن دونه".[14]
6. اگر او را در یکی از عالیترین چهرهها و برجستهترین صورتهایش که همانا دفاع از حریم ولایت است بنگری، مشاهده میکنی دریای وجودش به جوش آمده و موج هستیاش به اوج رسیده، همه و همه را فدای راه علی و نثار مقام علی علیهالسلام مینماید و میگوید: یا علی، جانم فدای جان تو و نفس من نگهبان نفس تو باد: " روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء".[15] او وقتی میبیند همسرش را با اکراه به مسجد میبرند، فریاد برمیآورد: دست از پسرعمویم بردارید و در غیر اینصورت با همه وجودم از خدا دادرسی میطلبم و بدون شک، ناقه صالح از من در نزد پروردگار کریمتر نیست و بچههای من از بچههای شتر کمتر نیستند.[16]
7. چهره زهرا که مظهر عطوفت رحمانی و رافت یزدانی است، نسبت به شیعیان و پیروان ولایت که گرد عصیان و غبار طغیان بر سیمای جانشان نشسته است، همانند باران رحمتی شستشوگر ذنوب و رافع کدور است. او همه انبیا را مشفوع به بکاء طفلان نموده و بهعنوان زمینه دریافت غفران، پروردگارش را بدانها سوگند میدهد: : الهی و سیدی اسئلک بالذین اصطفیتهم و ببکاء ولدی فی مفارقتی ان تغفر لعصاه شیعتی و شیعه ذریتی."[17] و آنگاه که در صحرای محشر، عدهای زفیر آتش و نفیر نار را میشنوند و فریاد" هل من مزید"[18] جهنم نیز بلند است، بال شفاعت از طرف حضرت زهرا بر سر آنها گسترده میشود که: " اذا حشرت یوم القیامه اشفع عصاه النبی".[19]
8. وقتی زهرا را در نقش پرهیز از دنیا و میل عقبا مینگری، شهد شیرین رضوان او را از مرداب عفن طغیان بازمیدارد و هرگز رغبتی حتی در حد نظر به دنیا ندارد و گاه که رسول اکرم (ص) وارد منزل شد، فاطمه دستی بر آسیا و دستی به آفتاب سیمای حسن داشت. وقتی او را به شوق آخرت دعوت و از میل به دنیا منع مینمود، او با تمام خرسندی حامد نعم و شاکر آلای الهی بود: " یا بنتاه! تعجلی مراره الدنیا بحلاوه الآخره. فقالت: یا رسول الله! الحمدلله علی نعمائه و الشکر لله علی آلائه".[20] وقتی سلمان به لباس کهنه زهرا نظر میکند و انگشت عجب بر دهان و دیدگان شگفتی باز میکند؛ حضرت به وی میفرماید: ما از نصیب مادی خود در این دنیا گذشتیم و به بهره عقبا مینگریم: "یا سلمان ان الله ذخر لنا الثیاب و الکراسی لیوم آخر".[21]
گاه که یاد معاد با دشواره راه و تهیدستی جان به خاطرش میآمد، ابر غصه بر چهرهاش مینشست و روزی که چشم رسول اکرم به این چهره نگران و روی اندوهگین افتاد، فلسفه آن را پرسید، حضرتش عرض کرد: یاد قیامت و عریان بودن مردم در پیشگاه ربوبی، اینگونه مرا پریشان نموده است: " یا ابه ذکرت المحشر و وقوف الناس عراه یوم القیامه".[22] گاه دیگری که او را اینچنین سرآسیمه و آشفته دید، فرمود: " دخترم چگونهای؟" او در جواب از شدت خوف و زیادتی فاقه و طول اسف نسبت به معاد حکایت کرد: "ولله لقد اشتدّ حزنی و اشتدت فاقتی و طال سقمی".[23]
9. آنگاه که در مقام تربیت فرزند قرار میگیرد و میخواهد همانند باغبانی دلسوز، لالههای باغ هستی را آنسان بپروراند که شمیم عطر وجودشان جامعه بشری را در اوج عبودیت و نیز معیار عدالت را در میان اجتماع گسترده سازد، آنها را امر به طاعت الهی و بندگی ربوبی نموده و توصیه میکند همانند پدرشان علی علیهالسلام باشند که تنها در مقابل پروردگاری که مبدا قدرت و منشاء عزت است سر فرود آورده و هرقدرت غیر الهی را به هیچ انگاشته و با انسانهای کینهتوز و دشمن، هرگز طرح دوستی و زمینه رفاقت درنیاندازد: " اشبه اباک یا حسن/ و اخلع عن الحق الرسن/ و اعبد اله ذا منن/ و لا توال ذا الاحن."[24]
10. چهره تابناک زهرا در تحمل مشکلات و پذیرش مصائب، به حدی پرصلابت است که گویا کوه وجودش را با بنیانی سربی پیریزی نموده و هیچ مصیبتی نمیتواند آن را متزلزل و دگرگون سازد، بلکه هرچه این مصائب بر او ببارد، آن ممتحنه الهی شکوفاتر و درجات قرب الهی او افزونتر میگردد: " یا ممتحنه، امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک، فوجدک لما امتحنک صابره".[25]
آنچه در پایان به یادگار میتوان نوشت و در جان سرشت، اعتقاد به کوثر بودن زهرا و الگو بودن دختر بطحاست. او نهتنها اسوه زنان و رهبر نسوان است، بلکه امام مردان و زعیم قاطبه نیکان است. و چون رضا و غضب دو وصف نیست، بلکه جامع همه اوصاف انسانی است؛ زیرا کار انسانی یا مورد رضای الهی است و یا جای غضب پروردگاری و چون فاطمه مظهر رضای الهی و غضب ربوبی است،[26] بنابراین تمام اوصاف انسانی با معیار رضا و غضب فاطمه بررسی میشود که اگر عملی از دیدگاه فاطمه – مظهر رحمانیت الهی- پسندیده و نیکو بود، خدا از عمل و صاحب آن راضی و اگر پذیرفته نبود، خداوند نیز از آن کار و صاحبش غضبناک است. از اینجهت او معیار صحت و قبولی و ارزش و بیاعتباری همه عقاید، اعمال و کردار است و اگر در روایات آمده است که آنها در قیامت میزان اعمال هستند،[27] یعنی معیار بودن آنها در صحرای محشر ظاهر میشود، وگرنه آنها هم اکنون معیارند و رضای آنها ملاک حقانیت و غضب آنها میزان بطلان است.
[1] بحارالانوار، ج 43، ص 17
[2] امالی صدوق، ص 393
[3] سوره کوثر، آیه 1
[4] علل الشرایع، ج 1، ص 218؛ بحار، ج 43، ص 5
[5] ذکر تعقیب نماز ظهر؛ بحار الانوار،ج 83، ص 67
[6] همان
[7] همان
[8] همان
[9] بحارالانوار، ج 83، ص 86
[10] عیون المعجزات، ص 54؛بحارالانوار،ج 43، ص 8
[11] دلائل الامامه،ص 66
[12] بحارالانوار،ج 2،ص 3
[13] الکوکب الدری،ج 1، ص 166؛ بحارالانوار، ج 43، ص 117
[14] امالی صدوق، ص 474، ح18
[15] الکوکب الدری،ج 1،ص 196
[16] بحارالانوار، ج 28، ص 206
[17] ذخائر العقبی،ص 53
[18] سوره ق، 30
[19] احقاق الحق،ج 19، ص 129
[20] بحار الانوار، ج 43، ص 86
[21] همان، ج 8، ص 303
[22] بحار الانوار، ج 8، ص 53
[23] همان،ج 38، ص 19
[24] فضائل خمسه، ج 3، ص 21؛ بحارالانوار، ج 43، ص 286
[25] زیارت حضرت زهرا (ع)؛ بحار الانوار، ج 97، ص 194
[26] قال رسول الله (ص):" یا فاطمه ان الله لیغضب لغضبک و یرضی لرضاک". کشف الغمه، ج 1، ص 458؛ بحارالانوار، ج 43، ص 44
[27] بحار الانوار، ج 7، ص 252