اومده هستی پادشه کربلا دل دیوونه ها رفته تا پایین پا
شده وقت جنون اومده ماهمون
می باره دوباره بارون
شب آقای بنده نوازه برا من امشب مستی نیازه
پر پرواز و گرفته این دل در میخونه دوباره بازه
اومده وقت عیدی زهرا
پیچیده امشب تو کل دنیا
عطر گیسوی یوسف لیلا
وقتی روح انسان بر اثر ارتقا و اشتداد وجود نوری از سنخ ملکوت و عالم قدرت و سطوت میگردد، هر گاه طبیعتش را مسخّر خود کند و بر آن غالب آید، احکام عقلهای قدسی و اوصاف عرشی بر وی ظاهر میگردند؛ تا به حدّی که بدنش متخلّق به وجودهای مجرّد و نوری میگردد. نتیجه بیدغدغهای که از این تحقیق حاصل است، امکان دوام چنین انسانی که کامل حقیقی برزخ بین وجوب و امکان میباشد، در نشئت عنصری است.
بهار آمده با کاروان لاله به باغ
به دشت ژاله گل نو دمیده میآید
به سوی قله بیانتهای بیدارى
پرندهای که به خون پر کشیده میآید
در آن کران که بود خون عاشقان جوشان
شهید عشق سر از تن بریده میآید
به پاسداری آیین آسمانی ما
گزیدهای که خدا برگزیده، میآید.
آن مرحوم (حاج اسماعیل دولابی) میفرمایند:
پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم، خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند.
یکی از بچهها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید.
یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند.
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد، مرتب کنیم.
اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب میکرد همهجا را.
میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد.
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش. نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید
هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که آقاش همین جاست. توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم.
آن بچه شرور همه جا را هی میریخت به هم، هی میدید این خوشحال است، ناراحت نمیشود.
وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد.
ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد.
زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش.
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش.
نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید.
سورة هود، نبأ، واقعه و مرسلات
خدای متعال در آیه 112 سورة هود خطاب به پیامبراسلاممیفرماید: "پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن، و نیز کسانی که با تو به سوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند) و طغیان نکنند، که خداوند آنچه را انجام میدهید میبیند."
دیدار تو و امام خواهم
ای تجلای نور در سینا
ید بیضای توست با موسیروی درگاه جنّت الاعلی
حق نوشته ست با خط خوانا
در بهشتم بهار عباس استدر سال 26 هجری قمری، حضرت عباس (ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر کلبی و کنیه اش (ام البنین) بود.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، که امیرالمومنین از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.
امیرالمومنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
عباس (ع) ازبرادران دیگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خویش، حسین (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار کردند.
ارادت قلبی ام البنین (س) به خاندان پیامبر (ص) آنقدر بود که امام حسین (ع) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری که وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (ع) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (ع) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان کبود است، فدای امام حسین (ع).
چشــم تو انگـــیزه ی طغـــیان صــــد دریا غزل
نذر یک نیــــمه نگاهت شـــور یک دنـــــیا غزل
رو بـــه ما دیوانگـــــان دیــــوان لیـلی باز شـــد
مو غـــزل ابرو غــــزل آن صــــورت زیــبا غـــــزل
زیــــر باران نیـــــاز چشـــــمهای عــــاشــــقان
با چه نازی میـــــچکد از آن قـــــد و بالا غــــزل
درشــــب شــعری که بر پا کـرده ای پیش خدا
با تو میخــــوانند هفـــتاد و دو بـــی همتا غزل
از زمانی که لبت مرثیه ی خشـــــکی ســـرود
آب می گوید بــــــرای لاله ی صــــــحرا غـــــزل
ام ایمن، تمام دیشب را نخوابیده است. این شبها، مدینه فرشته باران است و هوا بوی بشارتی سبز و سرخ میدهد؛ بوی مراتع سبزی که غروب، به تماشایشان نشسته باشی.
آن روز که در غار حرا ندا بر پیامبر (ص)آمد که بخوان ؛ رسالت نبوی با پیام خروج انسان از ظلمات و حرکت به سوی نور اغاز شد .
بعثت پیامبر اکرم (ص)سرآغاز راهی شد تا انسان از شرک ؛ بی عدالتی ؛ تبعیض ؛ جهل و فساد بیرون آمده و به سوی توحید ؛ معنویت ؛ عدالت و کرامت حرکت کند.
مبعث نبوی با نهضت معنوی شروع شد و انقلابی در عالم بشری ایجاد کرد که هنوز دامنه آن ادامه دارد .این تحول روحی ؛ مردم مادی بت پرست را
به مبدا آفرینش راهنمایی کرد و از کردار زشت برحذر ساخت و به نیکویی دعوت نمود . پیامبر (ص) پیروان خود را به این منقبت ستود که شما
بهترین امت من هستید و می توانید دنیای بشریت را با اجرای قانون متین قرآن به سعادت مطلوب برسانید .رسول خدا (ص) در روز 27رجب در مکه مکرمه دعوت به خدا را آغاز کرد و سالها بعد در مدینه
حکومت اسلامی را تشکیل داد .
حضرت محمد(ص)دین مبین اسلام را به مردمی عرضه کرد که جملگی در آتش جهل می سوختند و
دعوت او چنان دلنشین بود که به سرعت دیوارهای جهل و خرافات را فرو ریخت و مردم موج موج به
اسلام گرویدند .
رسول خدا در مدینه منشور حکومتی اسلام را پایه ریزی و همه مردم را در اداره حکومت شریک کرد .
حضرت محمد (ص) سالها به صورت پنهانی مردم مکه را به سوی خدا دعوت کرد و آن زمان ندا آمد که
دعوت آشکار کن ؛ دشمنان چنان عرصه را بر او تنگ کردند که به دستور خدا هجرت آغاز کرد .
پیامبر گرامی اسلام پس از 13سال توقف در مکه
در اثر فشار و اذیت و آزار قریش از طرف خداوند مامورشد به مدینه هجرت کند ؛ هجرت پیامبر و مسلمانان به مدینه ؛ فصل تازه ای در زندگی
گاه گاهی که به درگاه کریمی می روم
راه میپویم نه با پا بلکه با سر بیشتر
زیر دین چارده معصومم اما گردنم
زیر دین حضرت موسی بن جعفر بیشتر
ابوابراهیم، موسی بن جعفر الکاظم، هفتمین امام شیعیان دوازده امامی که آنها از او با عنوان امام موسی کاظم یا «امام کاظم» یاد میکنند. وی فرزند ابوعبدالله جعفر الصادقالبارالامین است که در روز ۷ صفر سال ۱۲۸ ه. ق. در ابواء (منطقهای در میان مکه و مدینه) به دنیا آمد. مادر او حمیده مصفّاة است که نامهای دیگری مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز برای او نقل شدهاست. از مهمترین القاب پیروانش برای او، میتوان به کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح اشاره کرد. او در میان شیعیان در میان امامانشان به «بابالحوائج» معروف است.
وی پس از کشته شدن پدرش جعفر صادق به دست خلیفه وقت در شوال سال ۱۴۸ ه. ق. و در زمان خلافت منصور عباسی امامت خود بر شیعیان را اعلام کرد که این کار ۳۵ سال به درازا کشید. سید محمدحسین طباطبایی در این باره می نویسد: «منصور پس از آن که خبر شهادت امام ششم را دریافت داشت به والى مدینه نوشت که بعنوان تفقد بازماندگان، به خانه امام برود و وصیت نامه آن حضرت را خواسته و بخواند و کسى را که وصى امام معرفى شده فى المجلس گردن بزند و البته مقصود منصور از جریان این دستور این بود که به مسئله امامت خاتمه دهد و زمزمه تشیع رابکلى خاموش کند ولى بر خلاف توطئه وى وقتى که والى مدینه طبق دستور، وصیت نامه را خواند دید امام پنج نفر را براى وصایت تعیین فرموده. خود خلیفه و والى مدینه و عبدالله افطح فرزند بزرگ و موسى فرزند کوچک آنحضرت و حمیده و به این ترتیب تدبیر منصور نقش بر آب شد» وی نقش موثری در گسترش معارف شیعی داشت. در این دوران، چندین بار توسط خلفای عباسی دستگیر و زندانی گردید. تنها در دوران خلافت هارون الرشید، به مدت چهار سال زندانی بود. موسی کاظم، در ۲۵ رجب ۱۸۳ ه. ق.، در سن ۵۵ سالگی، توسط زهر در زندان سندیبن شاهک به دستور هارون الرشید کشته شد. وی در شهر کاظمین در کشور عراق مدفون است.
حضرت زینب(س) در سال ششم و به روایتی در سال پنجم قمری، دو سال پس از تولد امام حسین(ع)، در حیات جدش حضرت محمد(ص)، در مدینه منوره دیده به جهان گشود.
پدرش امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و مادرش فاطمه زهرا(س) دختر رسول گرامی اسلام(ص) می باشند. وی در خانواده ای دیده به جهان گشود که مهبط جبرئیل امین و محل نزول وحی و ارتباط با ذات باری تعالی بود؛ همان خانواده و بیتی که به گواهی قرآن مجید، ساکنان آن همگی پاک و پاکیزه و معصوم می باشند. زیرا جدش حضرت محمد(ص)، پدرش حضرت علی مرتضی(ع)، مادرش فاطمه زهرا(س)، برادرانش امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین سیدالشهدا(ع)، بودند که پنج تن آل عبا می باشند و انس و جنّ و فرشتگان به نام نامی آنان افتخار و تبرک می کنند.
به هر روی، این کودک سعادتمند، در خردسالی مادرش را از دست داد و در خانه خویش، به جای مادر مهربان مورد احترام همگان قرار گرفت.
حضرت زینب(س) با این که به خانه همسرش نقل مکان کرده بود، ولی هیچ گاه خانواده پدری خویش را ترک نکرد و در تمام رویدادها و حوادث کوچک و بزرگ در کنار پدر مهربان و برادران ارجمندش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بود و در واقع، پس از حضرت زهرا(س) رهبری زنان متعهد و ولایتمدار را بر عهده داشت و آن را به نیکی و شایستگی تمام اداره می نمود
وی در سنین جوانی از میان خواستگاران متعدد، با اذن و اجازه پدر ارجمندش حضرت علی(ع)، پسر عمویش عبدالله بن جعفر را که جوانی اصیل، شرافتمند، دلیر، متعهد و سخاوتمند بود، پذیرفت و به عقد و نکاح وی درآمد و در خانه وی دارای فرزندانی چند شد، که وجود دو تن از آن ها، قطعی و مورد اتفاق است و آن دو عبارتند از عون اکبر، که در کربلا شهید شد و امّ کلثوم که به ازدواج پسرعمویش درآمد. غیر از آن دو، نام فرزندان دیگری چون علی، عبدالله، عباس، جعفر و محمد نیز گفته شده است، که مورد اتفاق جمعی نیست.
حضرت زینب(س) با این که به خانه همسرش نقل مکان کرده بود، ولی هیچ گاه خانواده پدری خویش را ترک نکرد و در تمام رویدادها و حوادث کوچک و بزرگ در کنار پدر مهربان و برادران ارجمندش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بود و در واقع، پس از حضرت زهرا(س) رهبری زنان متعهد و ولایتمدار را بر عهده داشت و آن را به نیکی و شایستگی تمام اداره می نمود.
اوج ایثارگری، فداکاری و کمالات روحی وی در واقعه کربلا به منصه ظهور رسید. حضرت زینب(س) تا هنگامی که برادرش امام حسین(ع) زنده بود، مشاور و مایه دلگرمی آن حضرت بود و با این که فرزندی از وی به نام عون بن عبدالله در صحنه کربلا به شهادت رسیده بود، در عین حال تلاش فراوانی به عمل آورده که روحیه رزمی اباعبدالله الحسین(ع) را با رفتار و گفتار خویش تقویت کرده و خاطر آن جناب را از بازماندگان، آسوده نماید. پس از شهادت امام حسین(ع) فصل نوینی در حیات سیاسی و اجتماعی حضرت زینب(س) آغاز گردید و وی با سرپرستی اسیران و بازماندگان شهیدان کربلا و تحمل اسارت کوفه و شام و خواندن خطبه های غرّا در مجلس عبیدالله بن زیاد در کوفه و در مجلس یزید بن معاویه در شام، قیام برادرش امام حسین(ع) را به کمال رسانید و به افشاگری حکومت جائرانه یزید پرداخت و چنان صحنه را بر وی تنگ کرد که که یزید با تمام تکبرها و غرورهای شیطانیش، سر تسلیم فرود آورد و از کشتن امام حسین(ع) و یارانش اظهار ندامت کرد و آن را به گردن عبیدالله بن زیاد انداخت و بدین لحاظ در صدد دلجویی از اسیران و بازماندگان واقعه کربلا برآمد و آنان را محترمانه به مدینه منوره برگردانید.
محل وفات اندوهبار و به تبع آن، محل دفن بدن مطهرش، چندان مورد اتفاق مورخان و سیره نگاران نیست. برخی آن را در مدینه، برخی در شام و برخی در مصر می دانند.
حضرت زینب(س) پس از بازگشت به مدینه، بر اثر داغ از دست دادن عزیزان و اندوه بی پایان واقعه کربلا، از نظر جسمی روز به روز ضعیفتر می شد و توان خویش را از دست می داد و سرانجام پس از هیجده ماه و پنج روز از واقعه کربلا و در 56 سالگی، در 15 رجب سال 62 قمری وفات یافت.
محل وفات اندوهبار و به تبع آن، محل دفن بدن مطهرش، چندان مورد اتفاق مورخان و سیره نگاران نیست. برخی آن را در مدینه، برخی در شام و برخی در مصر می دانند.
هم اکنون، غیر از قاهره مصر که بارگاه مجللی به نام وی وجود دارد و مزار دوستداران اهل بیت(ع) در شمال افریقا است، در حاشیه جنوبی شهر دمشق ]پایتخت سوریه[ و در شهرک زینبیه نیز زیارتگاه باشکوهی وجود دارد که شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع) از سراسر دنیا برای زیارت قبر مطهر آن بانوی بزرگ علوی و فاطمی، بدانجا می روند و با خواندن فاتحه و قرائت قرآن، بر روح بلند دختر امیرمؤمنان(ع)، یعنی حضرت زینب کبری(س) درود و سلام می فرستند.
به دنبال تهدید تروریستهای سلفی سوری مبنی بر جسارت به آستان مقدسه حرم حضرت زینب (سلام الله علیها)؛ پرچم گنبد حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) بر فراز گنبد حرم خواهر گرامیشان به اهتراز درآمد.
ولادت مولی الموحدین
پدر آنحضرت ابو طالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنا بر این على علیه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است.
اما ولادت این کودک مانند ولادت سایر کودکان بسادگى و بطور عادى نبود بلکه با تحولات عجیب و معنوى توأم بوده است مادر این طفل خدا پرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى میکرد و پیوسته بدرگاه خدا مناجات کرده و تقاضا مینمود که وضع این حمل را بر او آسان گرداند زیرا تا باین کودک حامل بود خود را مستغرق در نور الهى میدید و گوئى از ملکوت اعلى به وى الهام شده بود که این طفل با سایر موالید فرق بسیار دارد.
شیخ صدوق و فتال نیشابورى از یزید بن قعنب روایت کردهاند که گفت من با عباس بن عبد المطلب و گروهى از عبد العزى در کنار خانه خدا نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین در حالیکه نه ماه باو آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت خدایا من بتو و بدانچه از رسولان و کتابها از جانب تو آمدهاند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق میکنم و اوست که این بیت عتیق را بنا نهاده است بحق آنکه این خانه را ساخته و بحق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من آسان گردان ، یزید بن قعنب گوید ما بچشم خوددیدیم که خانه کعبه از پشت(مستجار) شکافت و فاطمه بدرون خانه رفت و از چشم ما پنهان گردید و دیوار بهم بر آمد چون خواستیم قفل درب خانه را باز کنیم گشوده نشد لذا دانستیم که این کار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بیرون آمد و در حالیکه امیر المؤمنین علیه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زنهاى گذشته برترى دارم زیرا آسیه خدا را به پنهانى پرستید در آنجا که پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مریم دختر عمران نخل خشک را بدست خود جنبانید تا از خرماى تازه چید و خورد(و هنگامیکه در بیت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسید که از اینجا بیرون شو اینجا عبادتگاه است و زایشگاه نیست) و من داخل خانه خدا شدم و از میوههاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم هاتفى ندا کرد اى فاطمه نام او را على بگذار که او على است و خداوند على الاعلى فرماید من نام او را از نام خود گرفتم و بادب خود تأدیبش کردم و او را بغامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بتها را از خانه من میشکند و اوست که در بام خانهام اذان گوید و مرا تقدیس و تمجید نماید خوشا بر کسیکه او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر کسى که او را دشمن دارد و نافرمانیش کند.
پیش از آنحضرت احدى در خانه کعبه ولادت نیافت مگر خود او واین فضیلتى است که خداى تعالى به على علیه السلام اختصاص داده تا مردم مرتبه بلند او را بشناسند و از او تجلیل و تکریم نمایند.
کلام امیر
قالَ الاْمامُ علىّ بن أبی طالِب أمیرُ الْمُؤْمِنینَ (عَلَیْهِ السلام) :
إغْتَنِمُوا الدُّعاءَ عِنْدَ خَمْسَهِ مَواطِنَ: عِنْدَ قِرائَهِ الْقُرْآنِ، وَ عِنْدَ الاْذانِ، وَ عِنْدَ نُزُولِ الْغَیْثِ، وَ عِنْدَ الْتِقاءِ الصَفَّیْنِ لِلشَّهادَهِ، وَ عِنْدَ دَعْوَهِ الْمَظْلُومِ، فَاِنَّهُ لَیْسَ لَها حِجابٌ دوُنَ الْعَرْشِ.
حضرت امیر المومنین امام علی (علیه السلام) فرمود: پنج موقع را براى دعا و حاجت خواستن غنیمت شمارید:
موقع تلاوت قرآن، موقع اذان، موقع بارش باران، موقع جنگ و جهاد ـ فى سبیل اللّه ـ موقع ناراحتى و آه کشیدن مظلوم. در چنین موقعیت ها مانعى براى استجابت دعا نیست.
امام نهم که نامش «محمد» و کنیه اش «ابو جعفر» و لقب او «تقی» و «جواد» است، در ماهرمضان سال 195 ه. ق در شهر «مدینه» دیده به جهان گشود.
مادر او «سبیکه» که از خاندان «ماریه قبطیه» همسر پیامبر اسلام به شمار می رود، از نظر فضائل اخلاقی در درجه والایی قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود، به طوری که امام رضا - علیه السلام - از او به عنوان بانویی منزه و پاکدامن و با فضیلت یاد می کرد.در خانواده امام رضا - علیه السلام - ودر محافل شیعه، از حضرت جواد - علیه السلام -، به عنوان مولودی پرخیر و برکت یاد می شد. چنانکه «ابو یحیای صنعانی» می گوید: روزی در محضر امام رضا - علیه السلام -، فرزندش ابو جعفر را که خردسال بود، آوردند. امام فرمود:«این مولودی است که برای شیعیان ما، با برکت تر از او زاده نشده است»
بدانکه این ماه و ماه شعبان و ماه رمضان در شرافت تمامند.
از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلّم روایت شده که اگر کسی یکروز از ماه رجب را روزه بدارد مستوجب خشنودی بزرگ خدا گردد و غضب الهی از او دور گردد و دری از درهای جهنم بر او بسته گردد.
از حضرت امام صادق علیهالسلام منقولست که حضرت رسول(ص) فرمود: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را اصبّ میگویند زیرا که رحمت خدا در این ماه بر امّت من بسیار ریخته میشود. پس بسیار بگویید
استغفرالله و اسئله التوبه
ابن بابویه به سند معتبر از سالم روایت کرده است که گفت: رفتم به خدمت حضرت صادق در اواخر ماه رجب که چند روز از آن ماه مانده بود. چون نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد فرمود: آیا روزه گرفتهای در این ماه؟ گفتم: نه ولله ای فرزند رسول خدا. فرمود: آنقدر ثواب از تو فوت شده که قدر آنرا بهغیر از خدا کسی نمیداند. گفتم: یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضی از ثواب روزهداران این ماه فائز میگردم؟ فرمود: ای سالم هرکه یکروز از آخر این ماه روزه بدارد خدا او را ایمن بگرداند از شدت سکرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر. و هرکه دو روز از آخر این ماه روزه دارد بر صراط بهآسانی بگذرد و هرکه سه روز آخر این ماه را روزه دارد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدتها و هولهای آن روز و برات بیزاری از آتش جهنم بر او عطا کنند.
اگر شخصی قادر به روزه نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزهی آن را دریابد.
سبحان الاله الجلیل سبحان من لا ینبغی التّسبیح الّا عزّالاکرم، سبحان من لبس العزّ و هو له اهل
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را…نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت: آرام باش! چیزی نیست
…به گمانم فقط کمی کمرم
دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
*
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضه ی کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکی است
*
با خودم فکر می کنم حالا
کوچه ی ما چقدر تاریک است
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است ...
ایام شهادت و عزاداری ولی نعمت ایران و ایرانی ، امام رضا علیه السلام را به همه ی شیعیان تسلیت عرض می کنیم.
السلام علیک یا علی ابن الحسین (ع)
از دل پر درد و قلب خون زین العابدین
آه سرد آید برون و ناله گوید اینچنین
بارالها کس نبیند آنچه را من دیده ام
از جفای شامیان با آل ختم المرسلین
دست و پایم بسته بود و عمه ام را میزدن
تیر باران بلا دخت امیرالمومنین
از فراز بام ها آنقدر دشمن سنگ زد
تا سر بابم ز نی افتاد بر روی زمین
التماس دعا
نمیشه باورم که وقت رفتنه،تموم این سفر بارش رو شو نه منه
کجا میخوای بری ؟ چرا منو نمیبری؟ حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری
باید جوابتو با نفسم بدم،بدون من نرو تو رو به کی قسم بدم ؟؟
قرارمون چی شد ؟ که بی قرار هم باشیم
حسین هرچی که پیش اومد باید کنار هم باشیم..
من روی خاک و تو سوار مرکبی
من توی قلب تو اما تو چشم زینبی
آهسته تر برو بزار منم باهات بیام
حسین دیگه نمیکشه پاهام که پابه پات بیام
کجا میخوای بری ؟ چرا منو نمیبری؟حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری